عروسک شده ۲۱ سالشیادتونه چقدر کوچک بود! حالا بزرگ شده، بلندتر از من ، زیباتر از هرکسی، باهوش ، بسیار دلسوز و دلرحم ، هنوز شیطون ، درونگرا ،بیش فعال , فراری از درس ، یک روز با انگیزه و یک روز افسرده ، رویای ایتالیا در سر ( هر موقع راجع به ایتالیا حرف میزدم میگفت اونجا چیه؟ خیلی به درد نخوره ،خارج فقط انگلیس و آمریکا) حالا یکساله عاشق ایتالیاست و داره ایتالیایی میخونهدانشگاهش رو میره ، توی یکی از زیر مجموعه های خودم کار میکنه ، نسبت به کارش خیلی مسئولیت پذیره ،برخلاف همسن هاش بسیار فعاله و خوشحال از کار کردن ، صبح ۵ بیدار میشه که آماده بشه و بره دانشگاه یا سرکارده روز پیش اصرار داشت
تولدش تو شرکت بگیریم ، چون یه فضای خونه طور قدیمی با دیزاین بسیار جالبه ،اما چون محل قبلی خونه خان داداش بود من قبول نکردمخودش رفت با داییش صحبت کرد که توی رستوران جدید که هنوز افتتاح نکردیم برگزار بشه ، و پنجشنبه شب به همراه دوستاش و همه همکاران و کارمندامون اونجا تولد گرفتیمبراش دوربین عکاسی گرفتم قرار بود سورپرایز باشه ولی یکی از شف ها بهش خبر داده بودو اینجوری شد که
اولین مهمونی توی این پروژه شد تولد عروسک جان.......پی نوشت پست های قبلی : ۱/ دخترک در آزمون قبول شد و گواهینامه گرفت ۲/ دو روزه رفتم پیش مامان و برگشتم ، این وسط یه مهمونی هم رفتم خونه دکی ، کلی با مامانش گپ زدم ،همکاراش اومدن تولد بازی تا ۱۲ شب۳/ دختره که هر هفته میومد هتل پرپری ، بعد اینکه پیچوندمش یکی دوبار پیام داد و زنگ زد دلبری کرد که بگم بازم بیا، ولی رو ندادم ، اونم بعد ۶ هفته مدام که سه روز هر هفته خونمون بود ، دیگه الان منو نمیشناسه دوست قدیمی...
ادامه مطلبما را در سایت دوست قدیمی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : parpariii بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 12:13